فرهنگ و گردشگری
در اکثر موارد فرهنگ علاوه بر اینکه عنصر مهمی در توسعه توریسم محسوب می شود، یکی از ذینفعان این توسعه نیز به شمار می آید. فرهنگ عامل مهمی در ایجاد جذابیت برای توریست های خارجی و همچنین جذب توریست های داخلی و تشویق آنها به سرمایه گذاری محسوب می شود(Arzeni, 2009: 19).
در طول قرن بیستم، توریسم و فرهنگ به عنوان دو متغیر کاملاً مجزای از هم فرض می شدند و به منابع فرهنگی به عنوان میراث گردشگاه نگریسته می شد و به طور گسترده ای به سطح تحصیلات مردم محلی و زیربنای هویت فرهنگ ملی و محلی مربوط می شد. از سوی دیگر به توریسم به عنوان فعالیت های مربوط به استراحت، جدای از زندگی روزمره و فرهنگ مردم محلی نگریسته می شد. این مساله در اواخر قرن بیستم، تغییر چشم گیری یافت و نقش منابع فرهنگی در جذب توریست و برطرف ساختن نفرت از یکدیگر مشهود شد. بویژه از ۱۹۸۰ به بعد، توریسم فرهنگی به عنوان منشأ مهمی برای توسعه اقتصادی به شمار می آید (Arzeni, 2009: 19).
گردشگری فرهنگی برای آشنایی میراث های هنری و فرهنگی،آداب و رسوم، بناهای تاریخی با هدف های آموزشی، تحقیقاتی و پژوهشی، صورت میگیرد. گردشگر فرهنگی مایل به آشنایی با فرهنگ مناطق مختلف، خواهان کاوش در چشم اندازهای فرهنگی جوامع انسانی و درک آن ها است. در این نوع گردشگری به جذابیت های فرهنگی توجه می شود. از قبیل موزه ها، نمایشگاه ها، ارکسترها، نمایشنامه ها، هنرهای دستی، معماری و…در ایران علاوه برموارد فوق، آیین های سنتی نظیر تعزیه، مراسم چهارشنبه سوری، جشن های مذهبی زرتشتی و اسلامی، عزاداری ها مانند محرم و…نیز از جذابیت های فرهنگی می تواند تعریف شود. گردشگری فرهنگی برجسته ترین روش های مبادلات فرهنگی بین مردم کشورها و ارزشمندترین روش های گفتگوی درون فرهنگی است. صنعت گردشگری اغلب ” آداب و رسوم”و” سبک زندگی”غیر بومیان را به عنوان جاذبه های توریستی عرضه می کند(می فروشد). گردشگران نیز اغلب خواستار عرضه آن نوع از فرهنگ و سبک زندگی هستند که به طور قابل ملاحظه ای با فرهنگ و روش زندگی خودشان متفاوت باشد. (شمس و امینی، ۱۳۸۸: ۸۴).
امروزه در بسیاری از کشورها جهانگردی بهترین وسیله برای اعتلای فرهنگ به شمار می رود و می تواند به لحاظ فرهنگی و اجتماعی تغییراتی را روی جوامع میزبان داشته باشد. در واقع گردشگری قبل از آنکه به عنوان یک پدیده اقتصادی مطرح باشد یک امر فرهنگی است، به گونه ای که در پیرامون آن آثار فرهنگی بسیاری شکل می گیرد. گردشگری انسان را با فضاهای جغرافیایی، انسان ها و فرهنگ های دیگر آشنا می سازد.این آشنایی مقدمه ای برای شناخت بیشتر انسان از خویش است .این در حالی است که فرهنگ خود به عنوان جاذبه اصلی گردشگری محسوب می شود. بدون فرهنگ که تفاوت ها را ایجاد می کند همه جا شبیه هم خواهد بود و گردشگری عینیت نخواهد داشت (پاپلی یزدی و سقایی، ۱۳۸۶ ،ص ۸۸ )
تمایل به شناخت پدیده ها و کسب آگاهی از ناشناخته ها از خصایص اصلی است که انسان از دیرباز به وجود آن در نهاد و فطرت خود پی برده است. نمود این خصیصه در بسیاری از رفتارها و اندیشه های بشر قابل مشاهده است از جمله سیر و سفر، تحرک و جابجایی برای دیدن، شنیدن و احساس کردن آنچه که قبلاً تجربه نکرده یا به آن علاقمند نبوده ایم. این خصیصه رفتار بشری مانند سایر خصلت های رفتاری او، ماهیتی فرهنگی دارد؛ به این معنی که انگیزه ها، اهداف و رفتار گردشگران و میزبانان با توجه به فرهنگی که به آن تعلق دارند، از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است .به بیان دیگر، گردشگری پاسخی به نیاز فطرت جستجو گر انسان به کشف اسرار زندگی گذشتگان، آشنایی با فرهنگ ملل دیگر و گریز از یکنواختی محیط کار و زندگی معمولی است؛ از این رو گردشگری فعالیتی فرهنگی است.
گردشگری با ا نسان و انگیزه ها، خواستها و آ رزوهای او که منبعث از فرهنگ جامعه است ارتباط دارد، به حدی که می توان گفت محرک اصلی گردشگری، در واقع همین اختلاف فرهنگ هاست (ضرغام، ۳۹۱:۱۳۷۶ ). گردشگری فرهنگی، بخش مهمی از تقاضای جهانی گردشگری را تشکیل می دهد. طبق آمار سازمان جهانی گردشگری ۳۷ درصد گردشگری بین الملل با انگیزه فرهنگی انجام می شود و این تقاضا سالانه در حال افزایش است. رشد گردشگری فرهنگی و گردشگری میرا ث به عنوان عناصر گردشگری نوین، توجه سیاست گذاران و محققان را در سراسر دنیا به خود جلب کرده است، به طوری که امروزه در ادبیات گردشگری مطالب زیادی درباره گردشگری فرهنگی به چشم می خورد Richards, 2002: 9)).
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: